- ۹ نظر
- ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۲
عرش ِ زیـر پــایـت ، برایـت بهشـت می شـود
وقتی کـه
گـآمـ هـایـت را بـا وِقــار روی آن می نهی. . .
و با هر وزش ِ چــادرت ؛
عطـر ِخـُـدا را در فضـا می پراکنی . . .
بــانو ؛تو و وقـارَت ،
مصـداق ِ " فَتَبـارکَ اللهُ احسَنَ الخـالقین" ایـد
یک مقآم بلند پآیه ی آمریکآیی میگوید...
دیگر زمآنی نیست که دآنشجویآن رآ به خیآبآن بیآوریم...
برآی سرنگون کردن جمهوری اِسلامی...
کآفیست [چآدر] رآ اَز سر زنآنشان بردآشت...
وَسیلِه ای بَرآی پیش بُرد اَهدآف دُشمَنآن نَبآش بآنو ..
گذشت آטּ زمآטּ کـہ نفت رآ طلاے سیآه میگفتنـב ... امـروز طـلا تویــــے ... سیـآه ، چـــآבرتــــ ...
تو راست می گویے
من با تو فرق دارم؛خیلے هم فرق دارم اصلا میدانے؟تو خیلی چیزهارا نمی توانے بفهمے نمی توانی بفهمے کـﮧ چه احساس غرورے به من دست می دهد وقتی کـﮧ مردم مرا «خانم» خطاب مے کنند و تورا «خانومی» نمی توانی بفهمے کـﮧ من چقدر عاشق رنگ سیاه چادرم هستم؛نمی توانی بفهمے کـﮧ من چقدر رقص چادرم در باد را دوستـــــ دارم تو نمی فهمے کـﮧ تیپ زدن برای خدا چقدر شیرین است و من با چه لذتے هرروز چـــادرم را سر میکنم تو نمی فهمی اقتدار و صلابت یــڪ دختــــرچادرے یعنے چه… میدانے چرا نمی توانی بفهمے؟چون بین این همه رنگ در دنیا لطــــافت دخترانه خودت را فراموش کرده اے چــون تو به ساپورت های رنگارنگت می نازی و من به چادر مشـــکی ساده ام چــون تو با عکس های آن چنانی ات در “فیــس بوڪ”حالت خوب میشود و من با همان لطافت های صورتے رنگ دختــرانه ام می بینے؟ من و تو خیلے با هم فرق داریم من با افتخار سرم را بالا میگیرم کـﮧ مثل تو نیستم…و نمی خواهم هم کـﮧ باشم چــون مـــن به زیبایے عشق رسیده ام
گـاهـی کـه چـادرم خـاکـی میشـود ... از طعنــه هــای مــردم شـهــر ... یاد چفیـه هـایی می افتـم ... که برای چادری ماندنم ... خــونـی شدند ...!